۱۳۸۹ بهمن ۵, سهشنبه
رؤیای خارج
۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه
چه خلوت زيبايست
آنگاه كه نگاه خورشيد در صداي زيباي خروس همسايه
ميپپچد و تورا
ازخواب زيبايت
به يك صبح ديگر فرا ميخواند
و به يك بهانه ديگر مي طلبد براي يك شروع ديگر
و به بهانه هاي ديگر ميبردت تا آن سوي
نبودن ها و بودن ها....
........
.بهانه همان طور كه از نامش پيداست بهانه اي است فقط براي پيوند و بودن من با تو و ما
شايد كساني در اين وبلاگ شركت داشته باشند كه همه در گوشه اي از اين دنياي پهناور و به دور از وطن زندگي ميكنند
و بهانه هم فقط بهانه اي بوده كه ما را به هم بپيوندد و از همديگرمان آگاه كند
ميدانم شايد بعضي هايمان مصروف درس هستيم و بعضي هايمان هم مصروف كارهاي ديگر ولي مهم اين است كه همه نقطه اي مشترك داريم و آن نبودن در خانه خود و غربت است.
مقداد در پست قبلي معلوماتي درباره مغولستان نوشته بود،جايي كه خودش مصروف درس خواندن و گذراندن دوره ليسانسش هست.
ميدانم كه دوستان در كشورهاي مختلف هستند پس ازشان ميخواهيم كه اول تر از همه بتوانند معلومات كوتاهي در مورد جايي كه هستند براي ما بنويسند و از فرهنگ و مردمش بگويند تا اين يك بهانه اي باشد براي شناخت بيشتر...
تشكر
نسيم محمدي
۱۳۸۹ دی ۱۷, جمعه
سلام
از اینکه به بهانه ی " بهانه " باز هم دوستان را در کنار هم میبینم و از ناگفته های آنان میشنوم نهایت خوشحالم . با آنکه به نوشتن عشق میورزم ولی تا بحال نتوانستم یا بهتر بگویم نمیشد و یا امکانش نبود تا بنویسم و برای دوستانم سخن بگویم اما نهایت خوشحالم که " بهانه " بهانه ای شد تا بتوانم بیشتر در کنار دوستانم باشم و بیشتر از آنان بشنوم . به همین دلیل وقتی مقداد عزیز طرح ساخت وبلاگ را داد با خودم گفتم چه بهانه ای بهتر از این بناءً فوراً قبول کردم . چون میدانم که هر کدام از ما حرف هایی برای گفتن داریم ، چون میدانم که همه ی مان در تجربه ای تازه شریکیم و این را نیز میدانم که هر کدام مان به شنیدن از همدیگر و بودن در کنار همدیگر نیازمندیم .
من نیز مانند او در کشوری دور از کشور خویش زندگی میکنم ، در کشوری جدید با رابطه های جدید ، با مردمی جدید و با فضایی جدید ، همراه با تجربیاتی جدید و شاید هر کدام از ما نیز در چنین شرایطی به سر ببرند . پس چه خوبتر خواهد بود که همدیگر را از حرف های دل هم با خبر سازیم . بگوییم که دارد چه میگذرد بگوییم مردمان این شهر چگونه اند بگوییم با فضای جدید چگونه داریم کنار میاییم ، بگوییم چقدر تفاوت بین نحوه ی اندیشیدن من با مردمان این شهر وجود دارد بگوییم ما کجاییم و اینها کجا و بگوییم چه باید کرد تا این فاصله را کمتر سازیم . تا باشد که هر کداممان از تجربیات تازه ی هم استفاده کنیم ، و از معلومات تازه ی هم نیز با خبر گردیم .
حرف ها برای گفتن زیاد است . شاید هر کدام از شما مانند من و مقداد تجربه کرده باشید که وقتی در خارج از کشور ازت میپرسند از کجایی ؟ و آنگاه که بگویی از افغانستان ، نگاه ها تغییر میکند و رابطه ها نیز رنگ میبازند . این را به محض اینکه در میدان هوایی پایین شدم دریافتم ، وقتی متوجه شدم که افغان بودن یعنی چه ؟ که مأمور میدان هوایی به طرف پاسپورتم نگاه کرد سپس برای بازرسی بیشتر از هر مسافری دیگر برایم وقت گذاشت ، زیرا من متفاوت از دیگران بودم زیرا کشور من متفاوت از دیگر کشورها بود ، زیرا من افغان بودم ! و این بود مشکل من !
گاهی دلم سخت میگیرد ، نمیتوان با دیگران گفت زیرا حرف دل دیگران زمین تا آسمان با حرف دل من فرق میکند این فقط تویی که میدانی من چه میگویم این فقط تویی که درک میکنی چه احساسی دارم . پس حداقل تو بمان تا با تو بگویم همچنانی که من هستم تا حرف های تو را بشنوم و او هست تا حرف های ما را بشنود و ما هستیم تا حرف های همدیگر را بشنویم و " بهانه " این بهانه را در اختیار مان قرار داده است .
از خودتان برایمان بنویسید ، تا بیشتر همدیگر را در کنار هم احساس کنیم .
۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه
معرفی مختصری از مغولستان " منگولیا "
۱۳۸۹ دی ۱۴, سهشنبه
خدا ميدانست
۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه
کوریای جنوبی نمونه ای برای پیشرفت
نوشته شده ی نسیم ساحل
برگرفته از سایت معرفت
۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه
به " بهانه " خوش آمدید
شاید برای بودن یا ماندن هر واقعیتی نیاز به بودن بهانه ای باشد یا اگر بهتر بگویم شاید در واقع این بهانه هایند که وجود ماندگار ماندن واقعیتی را ضمانت میبخشند . بنابرین خواستیم تا " بهانه " ای ایجاد گردد برای بیشتر با هم بودن ، بیشتر از هم شنفتن و بیشتر از داشته های همدیگر آگاه شدن .امیدوارم بتوانیم بهانه های هر چه زیباتری را برای هر چه بیشتر با هم بودن ، تقدیم هم نماییم .
قربانتان
بهانه